مترسک را دار زدن به جرم دوستی با پرنده....
که مبادا تاراج مزرعه را به بوسه ای فروخته
باشد راست میگفتی که اینجا قحطی عاطفه
است...
دخترک رفت زیر لب این را میگفت:او یقینا پی معشوق خود
میاید.پسرک ماند ولی زیر لبش زمزمه بود:مطمئنا که پشیمان
شده برمیگردد....عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز.
ارزوی خیلی ها بودم اما....
قربانی قدر نشناسی 1 نفر
شدم...
غصه نخور.کنار امده ام با نبودنت...
خیلی که دلم بگیرد گریه میکنم.
دلم از نبودنت پر است انقدر که اضافه اش از
چشمانم میچکد.
گاه خدا میاد گوشم ومحکم میگیره داد میزنه
آهای بشین غر نزن همینه که هست.
بعد چشمک میزنه و آروم تو گوشم میگه صبر
کن همه چیز درست میشه...
میان مشغله ها گم شدم رفیق....
ولی دلم برای هوایت همیشه بیکار
است.
تمام سهم من از دنیای تو
جز غم و اندوه و باورهای خیالی چیزی نبود
پس خداوندا سهم من از شادیهایت کجاست؟
نامه های زیادی برایت نوشته ام
زیر خیسی چشمانم تمام صفحات آن خیس شده است
هر بار می نویسم و می خوانم برایت
اما نمی دانم چرا خداوندا صدایم سکوت دارد
یا خداوندا خواسته های من و آررزوهای من به گوشت نمی سد
مگر صدای قلب تپیده شده را نمی شوی
که فریاد مرا از میان خط خط نوشته هایم نمی شنوی
خداوندا فریاد می زنم برای اینکه جز تو کسی نیست
خداوندا ساختن از آن توست
پس بساز برای ما!٬٬٬
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ، بدون تو گمان کردی که می مانم
خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!!