Mohsen XV2I

دستت را
بر روي چشمانم ميگذاري
پلكهايم را ميبندي
ميگويي:
رفتنم ديدني نيست
نگاه نكن !
ميروي و صداي پاهايت،
آخرين موسيقي زندهي دنيايم ميشود
اینبارمیخواهم برای همیشه
خاموش شوم
یا بروم جایی که
هیچ مشترکی
صدای بوق ِ آزادم را
نشنود
در دسترس نباشم ٬
همین ...
نظرات شما عزیزان: