آتشي از درون سوزد دلم را
آتشي از جنس عشق آدم به حوا
دوري و هجران يار داستاني ست
که تنها دليل بودنت راستگويست
ازروز ديدن تو چند نباشد
ليکن دردل من سالها باشد
عشق من خواندم تورا اي عشق من
ازبرايش از خدا رخصت نمودم عشق من
بي وفايي هاي تو شستم زدل
چون که گويند اين شکر باشد به دل
من برايت جز پري شايد نباشم
تومثال آبي و من به جز ماهي نباشم
عشق اجباري نميماند به دل
من بخواهم عشق تواز عمق دل
عشق من خواندم تورا اي عشق من
ازبراي دوريت حسرت بخوردم عشق من
درنهايت خوانمت عمر مني
حافظت باشد خداي يا علي
مرتضی
نظرات شما عزیزان: